English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3983 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ostensible U شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
Other Matches
king's evidence U گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
controlled company U شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
thingummy U اسمش
volt ampere meter U دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
It has built up quite a reputation. U اسمش خوب دررفته
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
His name is on the tip of my tongue. U اسمش الان سرزبانم است
practicably U عملا
actually U عملا
in practice U عملا"
to all intents and purposes U عملا
practically U عملا"
bodily U عملا
on the job U عملا
I cant remember her name . U اسمش یادم نیست ( نمی آید )
put away U ضربه محکم از بالای سر حذف حریف اسمش
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
This is plain highway robbery . U این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
nominal partner U شریکی که درسود و زیان شرکت سهیم نیست و فقط از اسمش استفاده میشود
yokefellow U شریک شریک زندگی
partnering U شریک کردن شریک
partners U شریک کردن شریک
partnered U شریک کردن شریک
partner U شریک کردن شریک
resident school U مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
apparent recession U انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
they say U گویند
the story goes U گویند
it is said that U گویند که
the report goes U چنین گویند
people say U مردم می گویند
What do the others say? U دیگران چه می گویند؟
That is what I call a scientist . There is a scientist for you . U به این می گویند دانشمند
he was a partner with me U با من شریک یا انباز بود شریک من بود
estate in joint tenancy U در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
He is said to be very rich . U می گویند خیلی پولدار است
metonymical U دارای صنعتی که انراmetonym گویند
everything is good in its season <proverb> U گویند که هرچیز به هنگام خوش است
democratic party U یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
participatory U شرکتی
joint U شرکتی مشاع
a company of good standing U شرکتی با اعتبار
Freepost U پرداختبهایتمبرنامهتوسط شرکتی
ignoring U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
end bulb U انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
the common wealth of massachusette U چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
alburnum U طبقه دوم شیره برکه که انراsapwood نیزمی گویند
to hold a share in a business U در شرکتی سهمی داشتن
row U [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
defacto recognition U شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
clearing house U شرکتی که چکها را نقد می نماید
stockist U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
to have a holding in a company U در شرکتی دارائی سهام داشتن
clearing houses U شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing house U شرکتی که حسابها راتسویه میکند
stockists U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
office grapevine U سخن چینی [در دفتری یا شرکتی]
To lay the foundation of a company. U پایه واساس شرکتی راریختن
corporative U وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
Apple Computer Corporation U شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
clearing houses U شرکتی که چکها را نقد می نماید
pidgin english U انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
to shake up [a company] <idiom> U سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
recapitalize U ترکیب سرمایه شرکتی راتغییر دادن
developers U شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
developer U شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
condominiums U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominium U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
outward U فاهری
seeming U فاهری
formfitting U فاهری
surfaced U فاهری
apparent U فاهری
surfaces U فاهری
outwards U فاهری
nominal U فاهری
self styled U فاهری
self-styled U فاهری
superficially U فاهری
skin deep U فاهری
surface U فاهری
holding company U شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
notify party U فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
freighter U فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
corporator U گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
freighters U فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
privates U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
associated company U شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
private U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
factoring agent U فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
classical economics U نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
atlantis U جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
exteriorize U فاهری دانستن
externality U احوال فاهری
engineering stress U تنش فاهری
apparent resistivity U مقاومت فاهری
indicated horsepower U توان فاهری
externalizes U فاهری ساختن
glitz U گیرایی فاهری
apparent luminosity U درخشندگی فاهری
false horizon U افق فاهری
false parallax U پارالاکس فاهری
admittance U هدایت فاهری
apparent error U خطای فاهری
apparent diameter U قطر فاهری
impedance U مقاومت فاهری
apparent density U تکاتف فاهری
apparent magnitude U قدر فاهری
apparent motion U حرکت فاهری
apparent power U توان فاهری
apparent horizon U افق فاهری
externalizing U فاهری ساختن
externalised U فاهری ساختن
superficial U سرسری فاهری
artificial daylight U فلق فاهری
apparent wind U باد فاهری
assentation U رضایت فاهری
external U فاهری پدیدار
externals U فاهری پدیدار
apparent velocity U سرعت فاهری
externalises U فاهری ساختن
externalising U فاهری ساختن
externalized U فاهری ساختن
prime facie evidence U قرائن فاهری
externalize U فاهری ساختن
pepper corn rent U اجاره فاهری
bulk gravity U چگالی فاهری
proprietary company U شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
thirds U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
letter-box company U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
third U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
cybercafe U شرکتی که حاوی چند ترمینال متوسط به اینترنت است
to overcapitalize a company U سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
escheat U در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
unlawful assembly U در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
mutual funds U شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual fund U شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
coupling impedance U مقاومت فاهری پیوست
extern U فاهری واقع در خارج
capacitive resistance U مقاومت فاهری خازن
apparent solar year U سال فاهری شمسی
masquerading U قیافه فاهری بخوددادن
masquerades U قیافه فاهری بخوددادن
masqueraded U قیافه فاهری بخوددادن
terrain relief U شکل فاهری زمین
soil morphology U شکل فاهری خاک
volt ampere hour meter U کنتور مصرف فاهری
masquerade U قیافه فاهری بخوددادن
simulative U دارای شباهت فاهری
reactance U مقاومت فاهری خازنها
inductive impedance U مقاومت فاهری القائی
inductive resistance U مقاومت فاهری القایی
impedance matrix U ماتریس مقاومت فاهری
impedance ratio U نسبت مقاومت فاهری
on the surface U فاهری نمادادن رودادن
redesign U سر وصورت فاهری دادن به
input impedance U مقاومت فاهری اولیه
pro forma U منباب فاهر فاهری
of the surface U فاهری نمادادن رودادن
most favored nation U کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
holding company U شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
relief U شکل فاهری و پست و بلندی
mechanical move U حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
apparent solar U روز شمسی فاهری روزشمسی
inductive impedance U مقاومت فاهری با جزء القائی
indicated airspeed U سرعت فاهری نسبت به هوا
exteriors U فاهری واقع در سطح خارجی
impedance compensator U متعادل کننده مقاومت فاهری
apparent precession U انحراف فاهری محور ژایرو
exterior U فاهری واقع در سطح خارجی
stationery U شرکتی که حاوی مط الب نوشتنی , کاغذهای مخصوص , پاکت نامه , برچسب و..... باشد
associated U شریک
compatriot U شریک
compatriots U شریک
consort U شریک
consorted U شریک
consorting U شریک
backer U شریک
accessorial U شریک
privy U شریک
associates U شریک
counterparts U شریک
counterpart U شریک
pals U شریک
pal U شریک
associate U شریک
consorts U شریک
associating U شریک
partaker U شریک
company U شریک
companies U شریک
partners U شریک
partnering U شریک
participant U شریک
pardner U شریک
Recent search history Forum search
1affixation
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1pedal pamping
1ميشلين پاسيبل
1coffee table conversation piece
3biotargeted
1پایان نامہ را در زبان اردو چہ می گویند
1offshoring
1the financial condition or position of a business enterprise
1اب جمع شده در ماشین لبآسشوئی را چه می گویند
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com